امروز : چهارشنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۳ - 20 رمضان 1446
سفری خوام کرد …
ایلام – ترنم بهاری – ✍محمد رستمی؛ فعال فرهنگی از شهرستان چرداول
به رسم سنت هر ساله نوروز که می آید من ره جنوب را در پیش می گیرم تا دلم هوایی بخورد.
به مهران و دهلران و دزفول و گاهی هم تا خرمشهر.
به جنوب می روم چون خاکش هنوز بوی عطر شهیدان می دهد.
گویی ذهنم چنان به زمان جنگ بر می گردد که نوای یاران را زیر باران گلوله و خون می شنوم.
یادم از خیلی ها آید.
از علمدار مردان ره عشق که دیده سیر و زهره شیر و جان دلیر داشتند.
به پایین تر از *#دهلران* که می رسم یک هلی کوپتر کنار جاده فرمان ایست و توقفم می دهد که سلامی کن به سرلشکر خلبان شهید چاغروند آن سردار سر از تن جدا و رفته تا سوی خدا.
شب که میهمان دوست و آشنایی می شوم مرا به *#امامزاده_اکبر* “ع” می برد
آسمان پر ستاره و یک ضریح و یک ستاره در خاک و بوی جبهه و جنگ آنسوی تر دل را صفا و وفایی دگر می بخشد.
امسال هم عمری باشد دگر باره ره سوی دهلران در پیش اما این بار دلشکسته تر از پیش.
به سراغ کسی خواهم رفت نرم و آهسته مبادا ترک بردارد شیشه نازک تنهایی او.
خاک را خواهم گفت ای *#خاک* این هم *#نعش_عادل* است که در روزگار خود آذرخش کلامش می خواست از رنج مردمان در آفتاب سوخته و در سختی و رنج پخته مردمانش بکاهد.
سلامی خواهم داد و شاید هم شعر اقبال لاهوری برایش زمزمه کنم.
چو رخت خویش بر بستم از این خاک
همه گفتند با ما آشنا بود
و لیکن کس ندانست که این مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بود
ایلام _ یادداشت
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.