امروز : چهارشنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۳ - 20 رمضان 1446
علی به مردم جرات اعتراض داد
ایلام /ترنم بهاری /معاویه پسر ابوسفیان: علی به مردم جرأت اعتراض داد. ✍️مجتبی لطفی تنی رنجور در بستر آرمیده تا لبیک گوید به ندای ارجعی! زردی چهره نشان از آن دارد که این جهان دیگر تاب تحمل او را ندارد و تن و روح در انتظار فراقی طولانیاند. در اسلام حاکم زیاد داشتیم اما چرا […]
ایلام /ترنم بهاری /معاویه پسر ابوسفیان: علی به مردم جرأت اعتراض داد.
✍️مجتبی لطفی
تنی رنجور در بستر آرمیده تا لبیک گوید به ندای ارجعی!
زردی چهره نشان از آن دارد که این جهان دیگر تاب تحمل او را ندارد و تن و روح در انتظار فراقی طولانیاند.
در اسلام حاکم زیاد داشتیم اما چرا علی(ع) ماندگار میماند؟! برای ماندگاری و جاودانگی او برای تمام فصول، “آموزش آزادگی به جامعه”، برای او کافی است که:
یکم: روزی خطبه خواند و خطاب به مردم گفت: « آنگونه كه با گردنكشان سخن گفته میشود با من سخن مگوييد، و از من پنهان مداريد آنچه را نزد تندخويان محافظه كارى میشود، و به چاپلوسى با من معاشرت نكنيد، …در باره من از گفتن حق، يا مشورت به عدالت بازنایستید؛ همانا من در نفسم برتر نيستم از اين كه خطا كنم، و از آن در كار خويش ايمن نيستم مگر اينكه خداوند از نفس من كفايت كند.»(خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه).
دوم: زن در عرب آن دوران حقی برای اعتراض نداشت اما علی(ع) چه کرد؟ پاسخ را در شیوه حکمرانی پسر ابیطالب در صراحت بیان سوده بنت عمران معروف به همدانی، (بانوی شاعر و ادیب) در گفتگوی اعتراضیاش با معاویه میتوان یافت:
«… سوده به مقابل معاویه ایستاد و گفت: تو امروز رئیس مردم شدهای و امور آنان را بدست گرفتهای، خداوند درباره کار ما و حقی که بر تو داریم، از تو سئوال خواهد کرد. شخصی را حاکم ما کردهای که تو را فریب داده است و با تکیه بر قدرت و سلطنت تو، بر ما دستاندازی میکند… اگر اطاعت تو نمیکرد، عزت ما برقرار بود. اگر او را عزل کنی ممنون تو هستیم و اگر نه پس تو را شناختهایم.
معاویه گفت: مرا تهدید میکنی؟ باید که تو را بر شتر ناآرامی بنشانم و نزد او(حاکم منصوب معاویه) بفرستم تا حکمش را بر تو جاری کند.
سوده ساکت شد، گریست و شعری سرود.
معاویه گفت: این شعر درباره کیست؟
سوده گفت: علی بن ابی طالب.
معاویه گفت: علی برایت چه کرده که نزد تو چنین شرافت دارد؟
سوده گفت: روزی در مورد مردی که برای جمعآوری زکات فرستاده بود به نزد وی شکایت بردم و او را در حال نماز یافتم، وقتی مرا دید نمازش را مختصر کرد و با رأفت و مهربانی پرسید: کاری داشتی؟ جریان را برایش نقل کردم، علی گریست و فرمان عزل آن مرد را نوشت و به دست من داد.
معاویه گفت: پسر ابوطالب، جرعه جرعه شما را آموخته و عادت داده که بر سلطان جری شوید و زبانتان را دراز کرد. سپس گفت: بنویسید که مالش را به او بازگردانند و به عدالت با او رفتار کنند.
(بلاغات النسا، ص ۴۷)
سلام بر مولی علی (که سلام خدا بر او باد)، روزی که متولد شد، روزی که به شهادت رسید و روزی که محشور میشود.
یادداشت
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.